من و یه فندق تنها

یادداشت های من و فندق

من و یه فندق تنها

یادداشت های من و فندق

کمی درد و دل

من نمیدونم چی بگم... بعضیا توقع دارن وقتی میرم وبلاگشون از تو جیبم جملات :عزیزم خیلی ناز مینویسی و واااااااای هلاک شدم  واسه این پستت و ...  در بیارم و بنویسم. خوب عزیز دلم چرا میای نظر میذاری به منم سر بزن وووووووو کامنت یادت نره.خوب من عذاب میگیرم و احساس میکنم بهت مدیونم  و حتما باید بهت سر بزنم و یه بار سنگین رو دوشم احساس میکنم .عزیزم () از اینکه به من سر میزدی ممنون ولی من واقعا وقتی میرم تو وبلاگت هیچ نظری به ذهنم نمیرسه.۲ کلام انتقاد هم که میکنم بهت بر میخوره..... آخه دختر بچه ی ۱۰ ساله ببین چیا مینویسه تو وبلاگش که من و حتی  این فندق بی حیا وقتی میخونیمش از خجالت آب میشیم.آخه عزیز دلم شما تو وبلاگت راجع به چگونگی پیدایش کره ی زمین و باربی و ...این مسائل همسن خودت بنویس. نه اینکه : عجقم تنهام گذاشته چیکار کنم 

پ. ن:این پستمو با ناراحتی گذاشتم و اگه کسی ناراحت شد و به دل گرفت  ببخشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد