من و یه فندق تنها

یادداشت های من و فندق

من و یه فندق تنها

یادداشت های من و فندق

تو این تعطیلات از شهر کنده بودیم و رفته بودیم شمال.لب ساحل به ترتیب من و محبوبه و نجمه و مهدیه(دختر عمه هام)نشسته بودیم که فرناز گفت یه کلاغ چهل کلاغ بازی کنیم.

بازی از این قراره که یه کلمه ای رو نفر اول میگه و تا نفر آخر این کلمه درگوشی گفته میشه.به طوری که تا نفر آخر این کلمه به کلی عوض میشه و موقعیت پیش میاد تا هار هار بخندید.من شروع کردم به بازی.اوومدم سر به سر فرناز بذارم برای همین در گوش محبوبه گفتم فرناز گوزو.

فرناز نفر آخر بود و باید خودش کلمه را بلندمیگفت.اگه درست پیش میرفت اوون باید بلند میگفت فرناز گوزو.

کلمه چرخید تا به فرناز رسید.اوومد که بگه سرخ و بنفش شد و گفت فرناز انو.تعجب کردم.بعدا فهمیدم که وقتی به محبوبه گفتم فرناز گوزو.خوشش اومده بود از این شوخی و به نجمه گفته بود فرناز رینو و نجمه هم به فرناز رینو تغیرش داده بود و به مهدیه گفته بود.

و اینگونه بود که لقب فرناز رینو شد.این وسط فقط کرم مهدیه از همه کمتر بود.هار هار هار

این همسایمون خیلی مخ اضافه داره.چند روز رفتن جین.امروز دیدم هیونداشو پشت 206 زنش پارک کرده که اصلا نتونن بدزدنش.من بهش افتخار میکنم.ولی باید بگم که در ماشینشو یادش رفته قفل کنه:دی